وقتی صداهای گنگ درونم را
با فریادی سرد در آینه می شنوم
لبانم را کی به هم دوختم؟
تصویر آینه هم به خاطر نمی آورد
چشمانم دانه های بی جان فریاد را فرو می ریزند
و من چه ساده آخرین نظاره گر ضجه های مرگ درونم هستم
تنها یک کلام می گویم
دلم برای خودم تنگ می شود